یکی از مهم ترین دغدغههای میران و صاحبان کسب و کار Engagment به معنی مشارکت، اشتیاق یا تعهد شغلی است؛ یعنی به عنوان یک مدیر چه کاری انجام بدهم تا بهرهوری، اشتیاق، مشارکت، مسئولیت پذیری و تعهد شغلی کارکنانم افزایش پیدا کند.
کارکنان در سه دستهبندی کلی قرار میگیرند:
۱- Engaged ها
این ها افرادی هستند کاملا مشتاقانه صفر تا صد یک کار را به صورت اتوماتیک انجام میدهند.
۲- Disengaged ها
اینها افرادی هستند که اگر به آنها کار ندهید سراغ شما نمیآیند؛ ممکن است کارشان را هم خیلی خوب انجام دهند اما اگر برای آنها کاری تعریف نکنید هفتهها هیچ کاری انجام نمیدهند.
۳- Actively Disengaged ها
این افراد نه تنها کاری انجام نمیدهند بلکه اگر انجام دهند درست انجام نمیدهند. این افراد با گفتن جملاتی مثل ( چرا اینقدر زمان و انرژی برای کار میگذاری؟ چرا برای کار این همه دلسوزی میکنی؟ ) دیگران را مسموم و خراب میکنند و برای کسب و کار بسیار خطرناکاند.
اگر کارمند هستید باید در دسته اول باشید و اگر صاحب کسب و کار هستید باید تعداد افراد دسته یک و مشتاق را در کسب و کارتان زیاد کنید.
در واقعیت درصد افراد دسته یک به شدت پایین است و این دغدغه همیشه وجود دارد که چطور میتوان مشاکت و بهرهوری را در کسب و کار افزایش داد؟ با مهارت کوچینگ
چطور کوچینگ این کار را انجام میدهد؟
۳ فاکتور روی افزایش بهرهوری و اشتیاق کارکنان اثر دارد:
- صلاحیتها: یعنی افراد حس کنند که صلاحیت، توانمندی و مهارت برای انجام یک کار را دارند.
- خودکنترلی: یعنی افراد حس کنند که میتوانند روی کاری که انجام میدهند کنترل داشته باشند.
- . وابستگی به تیم : یعنی افراد حس کنند به تیم و کسب و کار تعلق خاطر دارند.
به عنوان مدیر در نقش کوچ چطور میتوان این ۳ فاکتور را تقویت کرد؟
همه افراد در زندگی به سندروم تجویز دچار هستند. یعنی اگر یکی از اعضای سازمان شما با یک چالش روبرو شود و پیش شما بیاید، اولین کاری که می کنید ارائه راهکار است ( به او میگویید این کار را به این صورت انجام بده )
اولین حسی که به فرد در ناخوداگاهش میدهید، حس ناخوشایند اجبار است؛ چون شما گفتید که چه کاری انجام بدهد و خودش راه حل را پیدا نکرده است.
در واقع حس قربانی بودن در این افراد شکل میگیرد و در درازمدت از تلاش کردن دست میکشند و ابتکار عمل آنها به مرور کاهش پیدا کرده و به نوعی در دسته سوم کارکنان قرار میگیرند.
اولین کاری که باید انجام دهید این است که از تجویز کردن و راهکار گفتن به سوال پرسیدن برسید.
وقتی فردی چالشی دارد به جای راهکار گفتن از او سوال قدرتمند بپرسید.
مثلا بپرسید: راه حل خودت چیه؟ انتخاب خودت چیه؟
وقتی کسی راه حل را خودش پیدا میکند، آن راه حل را مهم و با ارزش میداند و به تدریج افراد شروع به ارائه راه حلهای خلاقانه و مشارکت در حل چالشهای کسب و کار میکنند.
همین قدر ساده و البته حرفهای شما به عنوان یک مدیر در نقش کوچ میتوانید با پرسیدن سوال قدرتمند (یکی از مهارتهای کوچینگ) کمک کنید که بهرهوری افراد افزایش پیدا کند.